رمان evil angel p2
خب خب من اومدم با یه پست جدید و یه پارت جدید لطفاً حمایت کنید
هق هق کرد و با صدا ی لرزون گفت :
- تو دیوونه ای ... ! تو روانی ای ... ! سادی...سم داری ... !
قهقهه زدم، مثل دیوونه ها ...
مثل روانیا ...
مثل سادی...سمیا ... وسط قهقهه ام یهو یه سیلی خوابوندم
تو صورت سرخ و کبودش و گفتم :
- من دیوونه نبودم ! بابای ت * حرومت منو دیوونه
کرد ! مامان هرز..ت منو دیوونه کرد ! من این جوری
نبودم ! یه دختر احمق و ساده بودم می فهمی؟
پوزخند زدم و گفتم :
- گوش کن ! تو اگه الان داری از یه دختر کتک می
خوری ، اگه تحقیر میشی ، اگه شکنجه می شی و تا حد
مرگ درد می کشی مسببش اون بابای افلیجته !
مسببش مامانته ! حقته، حقشونه !
چند قدم رفتم عقب و به بالا ی سرم اشاره کردم و گفتم :
- براشون دست تکون بده ! تا وقتی که بمیری ازت فیلم
می گیرم و فول اچ دی پخش می کنم تو تلوزیون
خونتون !
با نفرت گفتم :
- از ته دل امیدوارم اون پیر سگ مردن جگرگوشه
اشو طاقت نیاره و بمیره !
- آخه مگه بابا ی من چه هیزم تری به تو فروخته؟ تو
رو چه به بابای من؟
سیگاری از توی پاکت مارلبروم در آوردم و گذاشتم
گوشه لبم، پک عمیقی بهش زدم و خیره شدم به
چشمای آبی و جذابش .
هیچی از جذابیت چهرش نمونده بود، دو روزی بود
که گرفته بودمش و بسته بودمش تو زیر زمین خونم
به یه ستون !
حتی رمق نداشت حرف بزنه !
دود سیگارو فوت کردم تو صورتش، چشمک زدم و
گفتم :
- حاج آقا مجد خیلی به من مدیونه !
موها ی طلایی و لختشو با ملایمت زدم کنار که با
ترس صورتشو کشید عقب و هق زد !
نمی تونست باور کنه دارم نوازشش می کنم .
پوزخندی زدم و گفتم :
- حتی اگه جون ته تغاری حاج آقا مجد رو هم بگیرم
و سرشو براش بفرستم باز حسابمون باهم تسویه
نمی شه !
میمیری اما بیهوده !
مثل سگ !
سیگارم نصف شده بود اما حوصلم رسیده بود به
فیلتر !
سیگارو چسبوندم رو پوست گردنش و با صدای جیز !
خاموشش کردم !
خب خب این پارتم تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد ❤️
ایندفعه بیشتر نوشتم ۲۰۰۷ کارکتر نوشتم.