تصویر هدر بخش پست‌ها

[✿♬𝕡𝕚𝕟𝕜 𝕝𝕒𝕟𝕕♬✿]

[✿♬A luxury and stylish blog for when you are unemployed, don't forget to visit this cute life because we have a lot of different content...♬✿]

رمان evil angel p2

| 𝓐𝓶𝓪𝔂𝓪

خب خب من اومدم با یه پست جدید و یه پارت جدید لطفاً حمایت کنید 

هق هق کرد و با صدا ی لرزون گفت :

- تو دیوونه ای ... ! تو روانی ای ... ! سادی...سم داری ... !

قهقهه زدم، مثل دیوونه ها ...

مثل روانیا ...

مثل سادی...سمیا ... وسط قهقهه ام یهو یه سیلی خوابوندم

تو صورت سرخ و کبودش و گفتم :

- من دیوونه نبودم ! بابای ت * حرومت منو دیوونه

کرد ! مامان هرز..ت منو دیوونه کرد ! من این جوری

نبودم ! یه دختر احمق و ساده بودم می فهمی؟

پوزخند زدم و گفتم :

- گوش کن ! تو اگه الان داری از یه دختر کتک می

خوری ، اگه تحقیر میشی ، اگه شکنجه می شی و تا حد

مرگ درد می کشی مسببش اون بابای افلیجته !

مسببش مامانته ! حقته، حقشونه !

چند قدم رفتم عقب و به بالا ی سرم اشاره کردم و گفتم :

- براشون دست تکون بده ! تا وقتی که بمیری ازت فیلم

می گیرم و فول اچ دی پخش می کنم تو تلوزیون

خونتون !

با نفرت گفتم :

- از ته دل امیدوارم اون پیر سگ مردن جگرگوشه

اشو طاقت نیاره و بمیره ! 

- آخه مگه بابا ی من چه هیزم تری به تو فروخته؟ تو

رو چه به بابای من؟

سیگاری از توی پاکت مارلبروم در آوردم و گذاشتم

گوشه لبم، پک عمیقی بهش زدم و خیره شدم به

چشمای آبی و جذابش .

هیچی از جذابیت چهرش نمونده بود، دو روزی بود

که گرفته بودمش و بسته بودمش تو زیر زمین خونم

به یه ستون !

حتی رمق نداشت حرف بزنه !

دود سیگارو فوت کردم تو صورتش، چشمک زدم و

گفتم :

- حاج آقا مجد خیلی به من مدیونه ! 

موها ی طلایی و لختشو با ملایمت زدم کنار که با

ترس صورتشو کشید عقب و هق زد !

نمی تونست باور کنه دارم نوازشش می کنم .

پوزخندی زدم و گفتم :

- حتی اگه جون ته تغاری حاج آقا مجد رو هم بگیرم

و سرشو براش بفرستم باز حسابمون باهم تسویه

نمی شه !

میمیری اما بیهوده !

مثل سگ !

سیگارم نصف شده بود اما حوصلم رسیده بود به

فیلتر !

سیگارو چسبوندم رو پوست گردنش و با صدای جیز !

خاموشش کردم ! 

خب خب این پارتم تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد ❤️ 

ایندفعه بیشتر نوشتم ۲۰۰۷ کارکتر نوشتم.