رمان evil angle
برید ادامه تا باهاش آشنا بشید
_آخه تو کی هست لعنتی ؟
پرسید من کیم؟
مونده تا منو بشناسی آشغال !
من خودمم خودمو نمی شناسم .
شاید یه عنکبوت سمی ام با بال های پروانه !
شاید یه سیب سرخم که توش پر از کرمه !
شاید یه فرشته ام که ذاتش ....
هه !
لپشو کشیدم و گفتم :
- بیخیال عمویی ! خود خداشم منو نمی شناسه .
از شدت ترس به گریه افتاد !
هیچ تصویری رقت انگیز تر از پسری که از ترس
گریه می کنه نیست .
چینی به بینیم انداختم . کاش میدید چقدر ازش منزجر
شدم منتها چهره من پست نقاب مخفی بود . هیچی ندید !
همونطور که بسته بودمش به ستون گریه می کرد و
تقلا می کرد دست و پاهاشو باز کنه .
به تقلهاش نگاه کردم و با خنده گفتم :
- اون مامان هرز...ه ات برات بمیره که اینقدر مظلومی
تو ... موش بخورتت .
با هق هق داد کشید :
- آخه تو چی از جونم می خوای ؟ چرا منو نمیکشی ؟
یه قدم رفتم جلو، خیره شدم تو چشمای سیاهش و گفتم :
- می خوام داد بکشی !
حال می کنم دردت میاد ! راستشو بخوای ار...ضا می شم
وقتی جیغ می زنی و التماس می کنی ! التماس می
کنی بکشمت !
دستم شیکست ۱۲۲۵ کاراکتر شد
خب اینم از پارت اول اگه خوشتون اومد بگید تا پارت بعد هم بزارم
بچه ها این رمان اصلا ترسناک نیس و فقط یه مقدار غمناکه